واژه ی فرکتال (fractal) از واژه لاتین fractus یا fractum (به معنی شکسته ) گرفته شده و به معنی سنگی است که به شکل نامنظم شکسته شده باشد.نمونههای بارز فرکتالها عبارتند از:پشته های ابر و رشته کوههاو البته رعد آسمان یا همان آذرخش ؛تنه و برگ درختان:سرخسها ؛ سیاهرگ ؛سطح کره ماه؛منظومه شمسی؛ستارگان و ... فرکتال ها در جا های گوناگون مانند ذخیره سازی فایل های تصویری،شناسایی و درمان بیماری های قلبی،پیش بینی وضعیت هوا و بازی های کامپیوتری مورد استفاده قرار می گیرند. فرکتال عبارت است از شیئ که دارای سه ویژگی زیر باشد:
1. در مقیاس میکروسکوپی بسیار پیچیده باشد.
2. دارای خاصیت خود متشابهی (Self_Similarity) باشد.
3. "بعد" آن صحیح نباشد
ربات یک ماشین هوشمند است که قادر است در شرایط خاصی که در آن قرار می گیرد، کار تعریف شده ای را انجام دهد و همچنین قابلیت تصمیم گیری در شرایط مختلف را نیز ممکن است داشته باشد. با این تعریف می توان گفت ربات ها برای کارهای مختلفی می توانند تعریف و ساخته شوند.مانند کارهایی که انجام آن برای انسان غیرممکن یا دشوار باشد.
برای مثال در قسمت مونتاژ یک کارخانه اتومبیل سازی، قسمتی هست که چرخ زاپاس ماشین را در صندوق عقب قرار می دهند، اگر یک انسان این کار را انجام دهد خیلی زود دچار ناراحتی هایی مثل کمر درد و ...می شود، اما می توان از یک ربات الکترومکانیکی برای این کار استفاده کرد و یا برای جوشکاری و سایر کارهای دشوار کارخانجات هم همینطور .
و یا ربات هایی که برای اکتشاف در سایر سیارات به کار میروند هم از انواع ربات هایی هستند که در جاهایی که حضور انسان غیرممکن است استفاده می شوند .
علم رباتیک از سه شاخه اصلی تشکیل شده است :
· الکترونیک ( شامل مغز ربات)
· مکانیک (شامل بدنه فیزیکی ربات)
· نرم افزار (شامل قوه تفکر و تصمیم گیری ربات)
اگریک ربات را به یک انسان تشبیه کنیم، بخشهایی مربوط به ظاهر فیزیکی انسان را متخصصان مکانیک می سازند ، مغز ربات را متخصصان الکترونیک توسط مدارای پیچیده الکترونیک طراحی و می سازند و کارشناسان نرم افزار قوه تفکر را به وسیله برنامه های کامپیوتری برای ربات شبیه سازی می کنند تا در موقعیتهای خاص ، فعالیت مناسب را انجام دهد.
می توانید چند ربات مثال بزنید؟
مثلاً ربات مسیریاب: دنبال یک خط سیاه در زمین سفید حرکت می کند .
یا ربات آتش نشان: آتش را پیدا می کند و آن را خفه می کند!
RUP چیست ؟؟
با پیشرفت تکنولوژیهای مرتبط با کامپیوتر، نیاز هر چه بیشتر به گسترش علم نرمافزاری نیز احساس میشد که با پیدایش متدولوژیهای همانند SSADM 2 و روش آبشاری3 (چیو 2000) آغاز شد. در ابتدا، این روشها مناسب بود و جوابگوی نیازهای آن زمان بودند ولی با افزایش دادهها و پیدایش مفاهیمی همچون شبکه، وب و غیره دیگر کارآیی لازم را جهت پیادهسازی و هدایت پروژههای نرمافزاری نداشتند. پس مفاهیم برنامهنویسی شیءگرا پا به عرصه وجود گذاشتند و در سال 1991 بطور جدی مورد مطالعه و بحث قرار گرفتند. استفاده از این روشها و متدهای برنامهنویسی، قدرت و انعطاف بسیاری را به برنامهها داد و شرکتهای نرمافزاری توانستند با کاهش هزینهها و بهینهسازی کدهای خود، نرمافزارهای قویتری را به بازار عرضه کنند ولی این روش جدید نیز نیاز به مدیریت و یکپارچگی داشت. پس روشها و متدولوژیهای جدیدی مطرح شد که شامل Booch، OMT، OSE و ... میباشند. در سال 2000 شرکت Rational روشی را تحت عنوان RUP مطرح ساخت (گروه کاسمیک 2003ب) که بعد از روش MSF شرکت مایکروسافت به دنیای نرمافزار عرضه شد و امروزه از طرفداران بسیاری برخوردار است. فرایند یکپارچه Rational در اصل یک متدولوژی است که در جهت کنترل و انجام پروژههای نرمافزاری در نظر گرفته شده است. در اصل این چارچوبی در جهت انجام صحیح و موفق پروژههای نرمافزاری میباشد که کلیه مراحل انجام یک پروژه که با معماری و آنالیز سازمان شروع شده و به تست نرمافزار و ارائه Gold Release ختم میشود را در بر میگیرد .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ